یک رزیدنت...

در مسیر...

طبقه بندی موضوعی

زهرا امیرابراهیمی

جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۳۲ ب.ظ

ادعای پاکی و درستی ندارم.
بله؛ منم جزو کسایی بودم که این فیلم رو دیدم... البته، نه به قصد لذت، بلکه از روی کنجکاوی.
بله؛ منم شاید در نابودی سرنوشت یک دختر دخیلم.

ولی از همه‌ی اینا بگذریم، و کاری هم به احمقانه بودنِ کارِ خودِ خانوم امیرابراهیمی (فیلم گرفتن از رابطه‌ی جنسی با دوست پسر و نگه داشتنش روی کامپیوتری که ممکنه هر کسی بره سراغش) نداشته باشیم،

می‌خواستم بگم باید درسِ پوست‌کلفتی گرفت از این آدم.

امیرابراهیمی به طور کلی واسه من الگو نیست؛ به هیچ وجه. کاری که کرده رو نرمال نمی‌دونم و دوست هم ندارم نرمالیزه کنم. ولی، تو حیطه‌ی قوی بودن، می‌تونم ازش الگو بگیرم. به نظرم اون زمان اگر خیلی از دختر و پسرامون توی شرایط مشابه قرار می‌گرفتن، آینده‌ی خودشونو نابودشده می‌دیدن. تباه. سیاه.ث حتی ممکن بود خودکشی کنن...

و حالا، اگر هر اتفاق ناگواری تو زندگی واسشون بیوفته، می‌تونن از خودشون بپرسن که آیا بدتر از اینه که فیلمم توی کل ایران دست به دست بشه؟ اگه نه، پس غصه و ناراحتی چرا؟

درس امروز

پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۴۸ ق.ظ
هرچقدر بیشتر سخت بگیری، دنیا بیشتر به تو سخت می‌گیره.
هرچقدر بیخیال‌تر باشی، کارا دنیا هم راحت‌تر پیش می‌ره...

+ در عمل، پیاده کردنِ این ایدئولوژی توی زندگی سخته؛ اونم واسه کسی که این همه سال این‌طوری نبوده.

باز جوکر

پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۱ ق.ظ
مدت‌ها بود که بعد از تموم شدنِ فیلمی، این‌طور تو حال و هواش گیر نکرده بودم...
جوکر، به آدم پروای دیوونه شدن رو می‌ده...
پروای ابراز نیمه‌های تاریک وجود...

ترس

پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۹ ق.ظ
باید بگم...
دوباره و چندباره،
که از آینده می‌ترسم... از این که چه بلاهایی ممکنه به سرم بیاد...
کیو جز خدا دارم که بهش پناه ببرم؟
آیا، خدا، دوستم داره؟ چقدر؟
اگه نماز نخونم هم، همچنان دوستم داره؟
اگه دوستم نداشته باشه، تلافی می‌کنه؟

جوکر

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۱ ب.ظ
جوکر دانلود کردم که ببینم؛ کیفیتِ خوب، بدونِ هاردساب مسخره‌ی چینی مینی.
فردا هم امتحان عملی بهداشت دارم. و سگ توش.

شماره ۳۴

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۱۷ ب.ظ

نیاز به تایید گرفتن از دیگران، شاید، بخشی از وجودمه که هم می‌تونه مثبت باشه هم منفی.

ولی اگر آدم از کاری که داره می‌کنه مطمئن باشه، چه نیاز به تایید دیگران؟

 

minesweeper

سه شنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۰۱ ب.ظ
بازی ماین‌سوییپر رو، که اگه سری به بازی‌های ویندوز زده باشین قطعاً می‌شناسینش، روی سخت‌ترین حالتش، بُردم. برای اولین بار.
و خیلی وقت بود که حسِ فتحِ قله‌ی فتح نشده رو تجربه نکرده بودم... حتی اگه قله‌ی بی‌اهمیتی باشه.

امام

يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۴۶ ب.ظ
یه زمانی، رویای یارِ امان زمان شدن داشتم.
هنوزم ته دلم، دارمش؛ ولی هر روز این چراغ بیشتر به سمت خاموشی می‌ره.
نه این که اعتقادم به امام کمتر شه... نه... اعتقادم به خودم کمتر می‌شه... می‌فهمم یار مناسبی نخواهم بود... آدم توانایی نیستم توی رکابش... یعنی، اینقدر دور و برم آدمای خوب‌تر و باهوش‌تر و تواناتر و مؤمن‌تر هست، که از خودم خجالت می‌کشم...
ولی، هنوز کورسوی امیدی تهِ دلم روشنه...
واسم باارزشه‌... نمی‌خوام خاموش شه...
می‌دونم از لحاظ اسلامی، آدم افتضاحی‌ام... هفته‌ای یه بار نماز می‌خونم... تا حدودی بددهنم... خود ارضایی می‌کنم... گاهی نسبت به دیگران تنفر قلبی دارم... گاهی تنبلم... گاهی دروغ می‌گم... گاهی نسبت به همه چی شک می‌کنم؛ حتی خدا... و چیزای دیگه... اما، آیا به اندازه‌ی یه شیءِ بی‌جون هم به درد امام نمی‌خورم؟
هعی...

قول

يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۸، ۰۵:۴۳ ب.ظ
جدای از این که آدم باید گاهی به خودش قول‌هایی بده، باید این توانایی رم داشته باشه که به قول‌هاش عمل کنه.
مثلاً وقتی من به خودم قول می‌دم که دیگه به فلانی به خاطر رفتارش محل نذارم، باید بهش عمل کنم. وگرنه، تنها چیزی که واسم می‌مونه، حسِ ضعف‌ه؛ به‌اضافه‌ی اعصاب خردی و عصبانیت از خود.
و من نمی‌دونم چرا در عمل نکردن به قولایی که به خودم می‌دم، به مقام استادی رسیدم. چی شد به این‌جا رسیدم...
و هر دفعه هم به خودم می‌گم: دیگه این‌دفعه عمراً اینجوری بشه...
حالا، طوری نیس، این‌بارم می‌گم: دیگه این‌دفعه عمراً اینجوری بشه...

سینما

يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۴۹ ب.ظ
خیلی وقته سینما نرفتم. از هزارپا به اینور.
چرا؟ واضحه. سینماگرها و هنرمندهای خودخوانده، سوراخِ کسب درآمد رو پیدا کردن. فقط تیکه‌های جنسی.
آره قبول دارم... می‌خندیم... خوش می‌گذره...
ولی نمی‌خوام کسب‌و‌کار این آدما رو رونق بدم...
نمی‌دونم ذائقه‌ی مردم تا کجا قراره به کثافت کشیده بشه...