دوسش داری؟
چهارشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۸، ۱۱:۲۸ ب.ظ
چند سال پیش، یکی از بچههای کلاس -سینا- که با هم رفیق بودیم، بهم گفت از شیدا -همکلاسی- خوشش اومده...
من از ترم ۱، که نماینده بودم، با دختره گهگاهی حرف میزدم. صمیمی بودیم. میدونستم دختره از یکی از پسرا خوشش میاد... خیلی هم خوشش میاد. عاشق بود دیگه... بدجور هم عاشق بود.
اما اینو به دوستم نگفتم... گفتم شیدا رو دوسش داری؟ برو بهش بگو... عاشقشی؟ برو بهش بگو...
رفت گفت. و طبیعتاً، شیدا هم بهش گفته بود من آمادگی رابطه رو ندارم...
بعد، سینا اومد پیشم گلایه کرد که تقصیر توئه... اگه بهم نگفته بودی برو، نمیرفتم و غرورم پایمال نمیشد.
بهش گفتم اگه نرفته بودی، تا آخر عمر حسرتِ گفتنش تو دلت نمیموند؟ هی به خودت نمیگفتی اگه رفته بودم جلو، شاید، شاید، شاید، به دختره میرسیدم؟
گفت چرا...
گفتم: از سعدی یاد بگیر... «که گر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم...» و، گور بابای غرور!
من از ترم ۱، که نماینده بودم، با دختره گهگاهی حرف میزدم. صمیمی بودیم. میدونستم دختره از یکی از پسرا خوشش میاد... خیلی هم خوشش میاد. عاشق بود دیگه... بدجور هم عاشق بود.
اما اینو به دوستم نگفتم... گفتم شیدا رو دوسش داری؟ برو بهش بگو... عاشقشی؟ برو بهش بگو...
رفت گفت. و طبیعتاً، شیدا هم بهش گفته بود من آمادگی رابطه رو ندارم...
بعد، سینا اومد پیشم گلایه کرد که تقصیر توئه... اگه بهم نگفته بودی برو، نمیرفتم و غرورم پایمال نمیشد.
بهش گفتم اگه نرفته بودی، تا آخر عمر حسرتِ گفتنش تو دلت نمیموند؟ هی به خودت نمیگفتی اگه رفته بودم جلو، شاید، شاید، شاید، به دختره میرسیدم؟
گفت چرا...
گفتم: از سعدی یاد بگیر... «که گر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم...» و، گور بابای غرور!
- ۹۸/۱۱/۰۲
آخه من نمیدونم این چه غروریه که با یک نه شنیدن پایمال میشه و بهمون برمیخوره!
خب همینه. مثل این میمونه که بریم مغازه بگیم فلان چیز رو بدید و فروشنده میگه نداریم. پس غرورمون پایمال و خدشه دار میشه.
نمیخوام بگم این مسئله با خرید کردن یکیه اما اگر تا این حد مغرور باشیم باید یه گوشه بنشینیم و با کسی ارتباط برقرار نکنیم تا مبادا بهمون بربخوره.
این نوع طرز دیدگاه ماست که فک میکنیم با یک نه شنیدن در وجودمون ترک ایجاد میشه. و این کاملا غلطه.