روابط اشتباه
طی یکی دو سال گذشته، گاهی کاسهی صبرم به سر اومده و بعضیا رو از زندگیم گذاشتم کنار؛ به طور ناگهانی، و انفجاری و انتحاری.
امروز یکی دوتاشون توی سلف از کنارم رد شدن. سلام سردی کردیم.
آیا ناراحتم؟ آره... از این که اگه اینطور نمیشد چقدر بهتر بود... به هر حال، خاطرات خوبی هم داریم با هم...
آیا پشیمونم؟ نه...
یعنی اولش فکر کردم کار اشتباهی کردم؛ که شاید اگه از کوره در نمیرفتم، هنوز دوست بودیم. ولی زود مچ خودمو گرفتم. یادم اومد که قبلنا بارها از دستشون ناراحت شده بودم و تحمل کرده بودم. از کاراشون، رفتاراشون، حرفاشون، اخلاقاشون...
یعنی در نهایت، یه عامل آزاردهنده رو گذاشتم کنار... آره، در نگاه اول به قیمت تنهاتر شدن این کارو کردم، ولی واقعاً تنها شدم؟ قبلش تنها نبودم؟ آیا اگه سکوت میکردم، اسمش باج دادن نبود؟
شاید حتی باید به خودم افتخار کنم... نمیدونم...
بگذریم... به هر حال، ته دلم، غصه دارم... نگاه سرد ناراحتم میکنه...
میتونستن واسم دوستای خوبی باشن و منم دوست خوبی واسه اونا... اگر کمی صبر و احترام به دیگران رو چاشنی زندگیشون میکردن، توی زندگی شخصیم دخالت نمیکردن، زود عصبانی نمیشدن، و مشکلاتشونو با مذاکره حل میکردن...
- ۹۹/۰۴/۱۹
فکر کنم بشه که آدم رابطهشو یهو قطع نکنه ولی حدودشو عوض کنه. مثلا مدت کمتری وقت بگذرونه با طرف و لحن و محتوای صحبتاشو تغییره بده و از صمیمیتش کم کنه و... میشه هم توجیه کرد اگر سوال شد براشون که آره عوض شدم کمی و این طوری حس بهتری دارم و...
این مدلی خود آدم و احتمالا طرف مقابل کمتر اذیت میشن. (بازم دردناکه هر چند)
منم یه دوستی داشتم که اونقدر از بعضی رفتاراش عاصی بودم، یهو قطع کردم رابطهمو باهاش، و خب جفتمون اذیت شدیم، مخصوصا اون
و فکر کردم بعدا که اگر خودم یه مقدار رفتارم رو باش تغییر میدادم، باعث میشد اونم نتونه به رفتار قبلش به اون صورت ادامه بده.